14 ماهگی

مهراد مامان ،عزیز دلم امروز دقیقا 21 ماهته .الان کلماتی مثل ما(مامان)،با(بابا)،دایی،گوخ(دوغ)،آب،اسامی حیونات(ببر،اسب،گاو،اک(الاغ)،بز) و صداهاشون و گل ،درخت و چند کلمه ی دیگر ... با اون صدای نازت میگی 14 ماهگی...ادامه مطلب

برف بازی مهرادم ،جوانمرد زیباروی دیروز  1395.11.30که برف شدید باریده بود با پدرجون مهرداد و مادرجون مهرانگیز رفتیم برف بازی خیلی خوش گذشت و تو رو برای اولین بار داخل برف انداختم تو با اون چشم های خوشکلت فقط با تعجب نگاه میکردی.عکسات هست و وقتی بزرگ شدی میتونی ببینی + نوشته شده در  یکشنبه یکم اسفند ۱۳۹۵ساعت 11:19  توسط مهرناز |  14 ماهگی...ادامه مطلب

مهرادم باز امروز مامانی اومد که برات بنویسه.امروز دقیقا 15 ماه و سه هفته که خیلی خوب راه میری البته از 15 ماهگی شروع به راه رفتن کردی.خیلی شیطون شدی البته شیطونی هاتم زیباست پسرکم.این ورزا کلی بازی های آبی می کنی چه تو دریا و چه تو استخرت تو خونه .کلی ذوق میکنی که مامان قربون اون ذوق کردنت میره همیشه.پدرت بالاخره اول مرداد برای اولین بار برای دیدن تشریف آورد و تا حالا 2 بار دیدتت .نمیدونم اونجا چط 14 ماهگی...ادامه مطلب

وای مهرادم انقد خوشحالم که نگو البته 2 روز قبل یعنی 11 آذر 95 تو دقیقا 7 ماه و یک هفته ات شد مرواریدهای خوشکلن دراومد الهی همیشه با این دندون های زیبات بخندی و بتونی غذا های خوشمزه بخوری عزیز دلم.الان دیگه سعی میکنی که چهاردست و پا راه بری .

14 ماهگی...

امروز پس از 9 ماه از مرخصی زایمان رسما دوباره شروع به کار کردم .مهرادم انگار تو هم متوجه شده بودی که امروز یه روز متفاوت از روزهای قبله امروز از ساعت 5 صبح بیدار بودی حتی زمانیکه که من داشتم میومدم هم بیدار بودی ولی چون تو بغل پدر جون مهرداد بودی گریه نکردی و با خنده های زیبات من و بدرقه کردی عزیز دلم .امیدوارم پس از چند ماه سختی شروع خوبی برای ادامه ی زندگیمون باشه

14 ماهگی...

شیر مرد زیبا روی من در تاریخ95/11/7 9 ماهت کامل شد وارد 10 ماهگی از زندگیت شدی امیدوارم تمام مراحل زندگیت به همین آرامش و راحتی سپری بشه . اما خبر خوبی در روز 9 ماهگیت نشنیدم ولی تو هم باید در جریان باشی که بدونی کسی که اسمش پدر و در آینده شاید تنها با خرید لباس و اسباب بازی بخواد تو رو جذب خودش کنه 14 ماهگی...ادامه مطلب

مهرادم ،زیباروی من الان که دقیقا 9 ماه 2 هفته اته داری سعی می کنی با گرفتن جایی بلند بشی و خیلیم از این کار ذوق می کنی .اما در مورد اتفاقات پیش رومون باید بگم که بابات که به ظاهر فقط باباته شکایت کرد که ببینتت .به نظرت کسی که از بودن همیشه کنار ما فرار می کرد و به دیدن یکبار در هفته یا ماه میتونه بر 14 ماهگی...ادامه مطلب

مهرادم ،جوانمرد زیباروی دیروز  1395.11.30که برف شدید باریده بود با پدرجون مهرداد و مادرجون مهرانگیز رفتیم برف بازی خیلی خوش گذشت و تو رو برای اولین بار داخل برف انداختم تو با اون چشم های خوشکلت فقط با تعجب نگاه میکردی.عکسات هست و وقتی بزرگ شدی میتونی ببینی

14 ماهگی...

امروز بعد از 3 ماه تونستم دوباره برات بنویسم دلبندم.امروز دقیقا 14 ماه و 5 روزته این روزا تمام تلاشتو داری میکنی که سرپا واستی  و چون هر بار که بلند میشی همه تشویقت میکنن فکر میکنی که هر وقت که بلند شدی باید دست بزنی قربون اون دستهای کوچولوت بره مامان.اما از حال و روز خودمون برات بگم که دادگاه رای د 14 ماهگی...ادامه مطلب